مهدویت و فرقه های انحرافی (قسمت اول) جعفر خوشنویس



پیرو کلام امیرعوالم خلقت اعرف الحق تعرف اهله

مهدویت و فرقه های انحرافی (قسمت اول) جعفر خوشنویس

مهدویت و فرقه های انحرافی (قسمت اول) جعفر خوشنویس

مدخل : اصالت مهدویت و ادعاهای باطل
مساله ی حضرت بقیه الله الاعظم ، مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه) ، یکی از بارزترسن و بدیهی ترین مسایل اسلامی و مورد تایید و اعتقاد همه ی مسلمانان به ویژه شیعیان است ،زیرا صدها آیات قرآنی و روایات نبئی این مساله ی با اهمیت را به طوركسترده و مبسوط عنوان و مطرح ساخته اند و جزئیات آن را با بیاناتی دقیق و روشن ، ذكر كرده اند ، به طوری كه ابهامی برای كسی باقی نگذاشته اند .
تمامی فرق اسلامی(تقریباٌ)این آیات و روایات و مفاد آن ها را به نحوی در كتب حدیثی و كلامی و تفسیری و احیاناُ رجالی و تاریخی خود متعرض شده اند و درباره آن به شكل های مختلف سخن گفته اند ، تا جایی كه می توان ادعا كرد كه كم تر دانشمند و عالمی ، بلكه مسلمانی یافت می شود كه به این موضوع مهم و خطیر نپرداخته اند ، یا این مطلب به گوش او نرسیده باشد .
شاهد روشن و قوی این مدعا ، صدها كتابی است كه در طول تاریخ ، با استفاده از این نام شریف و مقدس به وجود آمده است . اما این مساله ی مقدس و بدهی (بسان هر مساله دیگر دیگر دینی واسلامی حتی مانند الوهیت و ربوبیت و رسالت)كه گاهی مورد سوء استفاده ی افراد یا گروههایی البته با انگیزه های شخصی یا سیاسی ، قرار گرفته و می گیرد و اهداف و اغراض خاصی از این عمل دنبال شده می شود.
مگر نه این كه جهان همیشه شاهد این مطلب است كه افرادی گستاخانه مدعی الوهیت یا ربوبیت شده و كوس خدایی زده اند و یا مدعی نبوت و رسالت شده و دعوی پیغمبری نموده اند ؟!! بدیهی است كه این سوء استفاده ها و این ادعاهای مفتضح و رسوا ، هرگز به اصل و اصالت این حقایق ضربه نمی زند و كسی نمی تواند با این بهانه كه گه گاهی این نوع مطالب واقعی و ریشه دار در فطرت و عقل و موید به صدها بلكه هزاران دلیل ، مورد سوء استفاده قرار گرفته یا می گیرد ، آن ها را زیر سئوال ببرد و یا این كه به نحوی در صحت اصل آن ها ، تشكیك كند .
از آنجا كه مساله ی حضرت بقیه الله العظم ، مهدی (عجل الله تعالی فرجه) ، كه در آیات و روایات فراوانی خصوصیات آن مطرح شده است ، نزد مسلمانان ، مساله ای مقدس و ظهور حضرتش همواره آرزوی آنان بوده است ، از این قاعده مستثنا نبوده و نیست . این مساله ی مهم از همان زمان ائمه ی اطهار (علیه السلام) و حتی با وجود خود امامان (كه جزو مبشران و نوید دهندگان به آن بوده اند)به نحوی مورد سوء برداشت قرار گرفت و با برخورد ائمه (علیه السلام) ، مواجه شد .
این روند خطرناك و انحرافی در عصر غیبت صغری مخصوصا پس از آن ، به شكل هایی مانند ادعای دروغین (سفارت و نیابت خاصه) حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) تجلی می نمود ، كه مورد تكذیب حضرت (عجل الله تعالی فرجه) و هشدار آن وجود مقدس قرار می گرفت و مومنان تنها به سفرا و نواب واقعی توجه داده می شدند و البته این حركت در زمان های بعد ، نه تنها در جوامع شیعی بلكه درجوامع سنی نیز ادامه پیدا كرد و از اعتقاد و علاقه ی مسلمانان به ایمن مطلب مقئس و حساس و سرنوشت ساز ، بی محابا وناجوانمردانه بهره برداری می شد !
با این حال ، خوشبختانه با هشدارهای قوی وبه موقع عالمان دین و صدور ده ها روایت كه شمایل و نشانه های آن حضرت ، شرایط ظهور و نحوه كار آن ذخیره ی الهی را بیان می كرد ، ماهیت پلید آن حركت های شوم و مغرضانه آشكار می شد و صاحبان آن مفتضح و رسوا می گشتند .
این ماجرا سر درازی دارد كه از حوصله ی این مقاله ی مختصر بیرون است . لذا ما دراین جا تنها به بخشی از آ‎ن چه در دو قرن اخیر واقع شد و مسلمانان بخصوص شیعیان هنوز از تبعات و پیامدهای ناگوار آن رنج می برند ،‌ می پردازیم تا شاید گامی ، در جهت تنویر اذهان بشد.
آن چه فعلا در این مقله مطرح است، بررسی كوتاهی است درباره ی فرقه ای كه متاسفانه ، زمینه ساز پیدایش فرقه ضاله ی بابیت و سپس بهائیت شد. لازم به ذكر است كه این مقاله یك مرور اجمالی بیش نیست، و تفصیل كلام به شماره های بعد موكول می شود.
شیخیه ، ریشه بهائیت
اگر بخواهیم تصویری جامع و گویا از فرقه ی ضاله ی بهائیت داشته باشیم، لازم است ریشه پیدایش بهائیت را مورد بررسی و دقت قرار دهیم. در حقیقت ، بهائیت زائیده ی بابی گری است و بابی گری ازكشفیه ، و كشفیه هم فرزند ناخلف شیخی گری است . قهرا برای پی بردن به واقعیت بهائی گری باید ریشه ها و دامنه هایی را كه در آن متولد شده و پرورش یافته است ،‌ بشناسیم. لذا قبل از ورود به بحث بهائیت، باید دو فرقه دیگر را مورد بررسی قرار بدهیم . ما در این جا اول فرقه ی شیخیه را مورد بحث قرار می دهیم.
الف – شیخیه
1 – شیخ احمد احسائی كیست؟
مؤسس فرقه شیخیه ، شیخ احمد احسائی است . شیخ احمد احسائی فرزند زین الدین بن ابراهیم بن صفر بن راغب بن رمضان در سال 1160 ﻫ در قریه ای به نام مطیرفی از قراء احساء یا (لهسا) متولد شد . وی از اعراب صحرانشین بود، ولی به خاطر اختلافی كه بین جد دوم و سومش (دائر و رمضان) پیدا شد، به منطقه ی احساء رفتند. اجداد شیخ احمد از سنی های متعصب بودند، ولی آمدن آن ها به منطقه احساء كه شیعه نشین بود، باعث شد تحت تاثیر شیعه قرار گرفتند. با این حال، به دلیل سابقه ی تعصب و صحرانشینی ، به نظر می رسد تشیع آن ها از روی تحقیق و تعقل نبوده است و چه بسا از باب هم رنگ شدن با محیط جدید بوده است.
2 – اوصاف احسائی
برخی از مریدان وی اوصاف عجیب و غریبی را به او نسبت داده اند و از وی فردی استثنایی و دارای الهامات و امدادهای غیبی، ساخته اند ، ولی بیشتر این اوصاف توسط پسرش به او الهام می شد. بیشتر اوصافی كه به او نسبت داده شده ،‌از ناحیه ی پسرش بوده كه كتابی هم در وصف او نوشته است. مثلا قبل از 5 سالگی ، یادگیری قرآن را تمام كرد. خود می گوید: " در ایام طفولیت ، جسمم با بچه ها در حال بازی بود ، ولی روحم در عالم دیگر بود. همیشه فكر می كردم و تدبیر می نمودم و بر همه مقدم بودم . در سنین كودكی، بر این عادت بودم كه در خلوت هایم در باره ی اوضاع جهان و مردم می اندیشیدم كه : كجایند ساكنین این عمارات كه این بناها و كاخ ها را ساخته اند و وقتی متذكر احوال شان می شدم ،‌ می گریستم . در مجالس لهو كه در آن زمان شایع بود، می رفتم، ولی از آن كناره گیری می كردم . اگر هم جسمم با آن ها بود، ولی روحم در ملاء اعلی بود" .
لازم به تذكر است كه در منطقه ای كه او سكونت داشت، موسیقی و غنا و امثال این ها خیلی رواج داشت تا آن جا كه دستگاه موسیقی را بر درب خانه های شان آویزان می كردند. درباره حافظه و هوشمندی خویش نیز می گوید: "دو ساله كه بودم، سیلی آمد و همه چیز را برد جز یك مسجد و خانه ی عمه ام ؛ حبابه." كه این سخن، حافظه ی قوی او را می رساند.
گویند زمانی بر مقتولی گذر كرد ، با عبارت فصیح به او خطاب نمود: " این ملكك، این شجاعتك، این قوتك؟ ملك و شجاعتت چه شد، نیرو و توانت كو؟ " و بعد بر دگرگونی زمان ، می گریست. این فضایل مربوط به دوران طفولیت او است كه مقدمه ای است برای ادعاهایی دیگر . به هر حال ، اوصافی برای او ذكر نموده اند كه لازمه اش ، قداست و نبوغی خارق العاده است كه در اصلاب وی بی سابقه بوده و هدف از این كار، چیزی جز اغواء و فریفتن مردم نبود.
نكته ی قابل توجه این است كه: چنین اوصافی بعد از آن كه وی، رئیس این گروه گردید، توسط پسرش، بیان می شد تا مریدانش از او پیروی كنند.
3 – علماء و احسائی
از علمای معاصر و غیر معاصر او ، به خاطر عقاید باطله ، چیزی جز تكلفیر و تفسیق و نكوهش و ذم او نقل نشده است كه به اسامی بعضی از آنها اشاره می كنیم:
1 – سید محمد مجاهد؛ نویسنده ی مناهل(متوفی 1242 ه).
2 – سید مهدی طباطبائی ؛ فرزند نویسنده ی كتاب ریاض ( متوفی 1260 ه ).
3 – شیخ محمد حسین؛ نویسنده فصول (متوفی 1261 ه ).
4 – سید ابراهیم قزوینی؛ مؤلف ضوابط (متوفی 1262 ه ).
5 – شهید سوم شیخ محمد تقی قزوینی (متوفی 1264 ه).
6 – شیخ شریف العلماء(متوفی 1265 ه ).
7 – شیخ محمد حسن مؤلف جواهر (متوفی 1266 ه ).
8 – ملا آقا دربندی ؛ مؤلف كتاب خزائن الاصول و خزائن الاحكام (متوفی 1285 ه ).
9 – میرزا محمد باقر خوانساری ؛ نویسنده روضات الجنات (متوفی 1313 ه).
4 – تحصیلات شیخ
شیخ بعضی علوم و بعضی از معارف را تحصیل نمود بی آن كه برای او شفای قلبی حاصل شود و توشه ای معنوی برگیرد . خود می گوید: " در 25 سالگی در خواب دیدم كه كتابی در مقابل من باز شد و این قول خداوند : "الذی خلق فسوی و الذی قدر فهدی" 2 را چنین تفسیر می كرد: الذی خلق؛ یعنی اصل شی را كه هیولا باشد ، خلق كرد. فسوی؛ یعنی صورت نوعیه ی آن قدر؛ اسباب آن . فهدی؛ یعنی از این نوع به خیر و شر هدایت كرد . بر اثر این خواب، انقلابی عجیب در من ایجاد شد كه مرا از ادامه ی تحصیل علوم كه ظاهری و غیر واقعی است، باز داشت" .
بنابر این ادعا، این مطلب برایش از این علوم و معارف كه آن ها را صرفا ظاهری می داند، بهتر است! زیرا گویی منادی غیبی ، او را مورد خطاب قرار داده است، چیزی شبیه به وحی یا اشراق و الهام .
در ادامه می گوید: (( پس از عزلتی چند، و در نفس خود، امور دیگری را احساس كردم)) .
مریدان او ادعا كرده اند كه شیخ ، علمش را از عالم اعلی گرفته است . بر خلاف دیگر ان كه با همه ی سعی و كوشش وافر خود از آن عاجز هستند، برای او در علوم مختلف، 300 تالیف ذكر كرده اند و تنها یك هزارم فضایل او مطرح شده است . در هر فن و علمی از تمام متخصصان بالاتر است.
گفته شده ایشان سفر های زیادی به بلاد مختلف داشته ، خصوصا بلاد و شهرهایی كه دارای حوزه علمیه بوده و علمای بزرگ در آن زندگی می كردند. شركت در درس آن علما باعث شد كه علوم زیادی فرا گرفته و از او یك عالم بزرگ و شخصیتی مقدس و متفی بسازد . منتها این ادعا را اموری تكذیب و از اهمیت آن می كاهد كه اینك آن ها را بر می شماریم:
1 - بنابر آن چه كه از ایشان نقل شده است یا به او نسبت داده اند ، او نه برای آموختن ، بلكه صرفا برای آزمایش علما در دروس شركت می كرد.
2 – بنابر تصریح خود یا نقلی كه از او شده است ، با دیدن آن خواب، حقایق علوم را دریافت و به او الهام گشت .
3 – ادعای این كه علم او لدنی بود.
گویند: بعضی از علوم مانند فلسفه و تصوف و بعضی علوم غریبه را در سفرهایش آموخت و به دلیل همین علوم یا به خاطر اعتماد بر بعضی از روایات كه معنای آن را نفهمیده بود، دچار چنین سرانجامی شد.
شیخ احمد احسائی در اوایل امر به تقوی ، زهد و ورع توصیف شده است و لذا بعضی او را مدح كرده اند. لیك با بیان اعتقادات غلو آمیز و ادعاهایش، انحراف او مشخص گشت. بدین سبب، علما به تكفیر او حكم دادند.
5 – شیخ احمد احسائی و تشیع
شیخ احمد احسائی دارای مسلكی اخباری بود. او به اموری غریب معتقد بود كه با اعتقادات شیعه ی امامیه كه در

طول قرون متمادی در كتب كلامیه و اعتقادیه ی خود به صورت مختصر و مطول بیان كرده اند ، فاصله ی زیادی دارد .

مواردی از اعتقادات شیخ را بر می شماریم :
1 – ائمه را به عنوان علل اربع برای عالم ذكر كرده است . ( علل فاعلی ، مادی ، صوری ، غایی). این غلوی است كه عقل و شرع مقدس از آن ابا دارد.
2 – اصول دین 4 تا است: معرفت الله ، معرفت انبیا، ، معرف ائمه ، معرفت ركن رابع، كه شیوخ و بزرگان شیخیه هستند.
3 – قرآن ، كلام نبی (صلی الله علیه و اله) است. شیخ با این كلام ، منكر وحی بودن قرآن است .
4 – اتحاد حق با خلق؛ یعنی الله تعالی با انبیاء، شیء واحدی هستند.
5 – تفسیر معاد به معنای غیر متعارف و بیگانه از آن چه علمای كلام می گویند.
6 – تفسیر امام به شیء غریب كه همراه با غلو، شرك و خرافه است كه قرآن و شرع مقدس، مخالف چنین امری است.
7 – اعتقاد به ركن رابع كه از مختصات این فرقه است.
دلیل اعتقاد به ركن رابع :
برای هر سلطانی ، 4 وزیر است و اگر این چهار وزیر نباشند، ملك و سلطنت از بین می رود و كم و زیاد كردن آن ها هم جایز نیست:
1 – وزیر عدل ؛
2 – وزیر انفاق؛
3 – وزیر جنگ؛
4 – وزیر دارائی و مالیات.
چون خداوند و نبی و امام از جنس بشر نیستند ، لازم است بین آن ها و خلق شیوخ آن ها واسطه و موضوع تجلی حق باشند . این ها این اصل را در مقابل سفارش ائمه ی معصومین(علیه السلام) در رجوع به فقهاء كه قدرت استنباط احكام را از كتاب ، سنت، عقل و اجماع دارند و حجت بر عوام هستند ، قرار داده اند .
8 - اعتقاد عجیب و غریب شیخ در مورد امام عصر(عجل الله تعالی فرجه) ، استهزای آن حضرت است كه شبیه به كلام منكرین است و گفته است امام غایب در پشت پرده غیبت چه فایده ای دارد؟ وی گفته است: ان الامام الحجه خاف و فر الی العالم حور قلیائی ؛ امام عصر به خاطر ترس به عالم حور قلیایی گریخت.
9 – اعتقاد به حقانیت فرقه ی شیخیه و عقاید آن و تصریح به بطلان جمیع فرق شیعه حتی امامیه.
10 – نفی عدل كه نزد شیعه از اصول دین است .
شیخ احمد احسائی در یكی از كتاب هایش به خلفا حمله كرد. به همین دلیل، حكومت عثمانی كه در آن وقت بر عراق، سیطره داشت ، به كربلا حمله كرد، عده ای از اهالی آن جا را كشت ، خانه ها را آتش زد و ویران كرد .در این میان ، خانه ای جز خانه ی سید كاظم رشتی شاگرد شیخ احمد احسائی سالم نماند. شیخ كه مسبب این فتنه بود، خود در امان ماند. مدتی بعد به حجاز رفت و در آن جا مورد احترام قرار گرفت. این در حالی بود كه حكام آن دیار ، سنی بود و زیر نظر حكومت عثمانی قرار داشتند.
به هر حال شیخ در 57 سالگی به سال 1241 ﻫ از دنیا رفت و در بقیع به خاك سپرده شد.
شاگردان شیخ، مروجان عقاید او و مورد عنایت ناصرالدین شاه بودند،(او به دنبال معارضه و مقابله با قدرت علمای شیعه بود) و كارهای آنان به اختلاف بین صفوف شیعیان انجامید، خصوصا در آن زمان كه شیعیان عراق تحت حكومت متعصب سنی عثمانی بوده و به اتحاد، نیاز شدید داشتند. سعی همیشگی استعمار بر این بود كه مراجع را كه ملجاء و پناه شیعیان بودند از میان بردارد.
سید كاظم رشتی كه در كلاس درس او شركت و عقاید او را ترویج می داد بعدها فرقه كشفیه را تاسیس كرد.
بعد از مرگ شیخ، فرقه ی او به شعب مختلف تقسیم شد . مانند: كرامیه ، حقاقیه ، حجت الاسلامیه و باقریه كه هر یك از این ها افكار مخصوص به خود را داشتند.
ب – كشفیه
1 – سید كاظم رشتی كیست؟
سید كاظم رشتی فرزند سید قاسم رشتی گیلانی حائری ، ایرانی الاصل بود و در سال 1212 ﻫ متولد شد.
بعضی گفته اند نسبش از سادات حسینی بوده ، ولی بعضی گفته اند كه اصلا سید نبوده ، بلكه این یك اسم مستعاری است ؛ زیرا در یزد با نام احمد احسائی به فعالیت می پرداخت .
وی در 21 سالگی به كربلا رفت و تا آخر عمر در آنجا ماند و عقیده ی شیخ را ترویج می كرد. بعد از وفات شیخ ، از بین مشایخ شیخیه ، وی چون جرات زیادی در اظهار عقاید سلف خود داشت یا به خاطر اسباب خارجی و سیاست مداران خارجی ، به عنوان رئیس انتخاب شد . او بر عقاید سلف خود ، اوهامی جدید افزود و ادعاهای شبیه به كشف داشت . شاید به همین خاطر ، به آن ها كشفیه می گویند.
سید كاظم 20 سال رئیس فرقه بود و بین پیروانش در ایران و عراق ، ركن رابع بود. او می گفت : فقط ما شیعه ی كامل هستیم.
2 – تالیفات
سید رشتی ، كتب زیادی قریب به 120 كتاب ، تالیف كرد كه در بردارنده ی امور غریبه و ادعاهایی عجیب است و از غلو و خرافه درباره ی ائمه ی معصومین(علیه السلام) آكنده است . او غالبا كتاب هایش را با رمز می نوشت .
افندی عبدالباقی عمری فاروقی موصلی ، در مدح سلطان عثمانی كه پرده ای از پرده های حرم نبوی را برای مرقد موسی بن جعفر(علیه السلام) به عراق فرستاد، قصیده ای دارد و در آن به یكی از فضائل امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) اشاره می كند كه حضرت رسول (صلی الله علیه و اله) انا مدینه العلم و علی بابها. افندی این كلام را به صورت شعر در آورد و گفت :
هذا رواق مدینه العلم الذی من بابها قد ضل من لابد خل
سید كاظم رشتی این بیت را شرح كرد و گفت: این مدینه ای عظیم در آسمان است و ائمه (علیه السلام) در آن ساكن هستند . بعد این مدینه را توصیف می كند كه این مدینه ، 21 محله دارد و 360 كوچه . سپس برای هر یك از آن ها نام عجیب و صاحبی با اسم عجیب ذكر می كند . این ها مطالبی شبیه اساطیر و خرافات است كه دین و عقیده را به مسخره و استهزاء گرفته است.
وقتی این شرح اسطوره ای به شاعر رسید، گفت: چنین سخنی به ذهن من هم خطور نكرده بود.
سید محمود آلوسی مفتی بغداد كه در عناد با شیعه معروف است ،‌ سید كاظم را مورد را احترام قرار داد . وی وصف عجیبی را برای او بیان می كند و می گوید : اگر سید رشتی در زمانی بود كه آمدن نبی امكان داشت، پیامبر بود و من نخستین كسی بودم كه به او ایمان می آوردم؛ چون شرایط نبوت را از نظر اخلاقی و علم كثیر و عمل به سجایای انسانی داراست.
آیا چنین ستایشی از طرف مخالفین ، دلالت بر رضایت آن ها از این فرد فاسد العقیده ندارد و آیا دلیل بر این نیست كه آن چه رشتی گفته و نشر داده ، مخالف راه و روش اهل بیت (علیه السلام) بوده است؟
3 – سید كاظم رشتی و مهدویت
سید كاظمی رشتی ، مهدویت را به صورتی موهوم مطرح می كرد . برای مثال می گفت: الآن مهدی در بین شماست. او حتی مبلغینش را به اطراف می فرستاد كه : آماده باشید، آقا می آید و گاهی می گفت : آقا بین خود شماست . به خاطر همین افكار خرافاتی و موهوم ، یكی از شاگردان بارزش به نام علی محمد باب ادعا كرد كه من باب امام زمان هستم . بعد ادعا كرد كه خود مهدی هستم. مردم هم دور او را گرفتند و زیر بنای بابیت شكل گرفت.
سید كاظم رشتی ، شاگردانی را تربیت كرد كه متاسفانه بعضی از آن ها از اهل علم بودند. آنان عقاید و افكار او را در مناطقی از ایران از جمله ؛ كرمان ، آذربایجان و تبریز ترویج دادند.
احسائی و رشتی ، نایبی را معرفی نكردند ، ولی بعضی ها در بعضی ها در بعضی مناطق ادعا كردند كه نایب سید هستند .
سید كاظم ، قریب به 150 تالیف داشت كه برخی از آن ها شرح بعضی از ادعیه است. با تاویلانی غریب شبیه به داستان .
سید كاظم در سال 1259 هجری درگذشت و فرزندش سید احمد ، رئیس فرقه شد.


پی نوشت ها :
1 – نوشته ی حاضر ، تقریر سلسله درس های «مهدویت و فرقه های انحرافی » از استاد جعفر خوشنویس است که در مرکز تخصصی مهدویت وابسته به بنیاد حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) در قم ، برای جمعی از طلاب و دانش پژوهان ارائه شده است .
2 – الاعلی، 2 و 3.


منابع :
1. حیاه شیخ احمد احسائی ؛ مولف : فرزند شیخ احمد احسائی .
2. ارشاد العلوم ، كریم خان كرمانی .
3. تاریخ نبیل . زرندی
جهت مطالعه و تحقیق بیشتر به كتابهای زیر مراجعه شود :
1. رد شیخیه ، محمد مهدی بن سید صالح قزوینی موسوی ( انتشار سال 1337 ) .
2. اسرار پیدایش شیخیه ، بابیه و بهائیه ، محمد كاظم خالصی .
3. خرافات شیخیه و كفریات ارشاد العلوم ، محمد كاظم خالصی .
4. كشف المراد ( بررسی عقاید شیخیه رد اتهامات ) ، مولف و ناشر . الف حكیم هاشمی ( تهران 1352 ش ) .


منبع : بهار انتظار


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







:: موضوعات مرتبط: امام زمان عجل الله تعالی فرجه، ،
:: برچسب‌ها: جعفر خوشنویس, مهدویت, فرقه های انحرافی,
ن : علی حسین زاده
ت : شنبه 8 تير 1392


محمد بن حسن عسکری (عج) آخرین امام از امامان دوازده گانه شیعیان است. در ١۵ شعبان سال ٢۵۵ هـ.ق در سامرا به دنیا آمد و تنها فرزند امام حسن عسکری (ع)، یازدهمین امام شعیان ما است. مادر آن حضرت نرجس (نرگس) است که گفته اند از نوادگان قیصر روم بوده است. «مهدی» حُجَت، قائم منتظر، خلف صالح، بقیه الله، صاحب زمان، ولی عصر و امام عصر از لقبهای آن حضرت است.